مدح و وفات حضرت خدیجه سلاماللهعلیها
به نام خالـق روزی رسان به نام خـدا به نام صاحـب عـزّت، خـدای آل عـبا قـلم به دست گـرفـتم اگـر اجـازه دهـید کمی نویسم از آن روحِ پاک و پاکیها هـمان که طاهره بود و زکیه، راضیه فـراتر از همه، چون بود مـادر زهـرا همان که زندگیاش وقف دین احمد شد و بــود بـا مـددش هــمـرهِ نــبـی خــدا عـلی گـریـست بـرای بـزرگیِ داغـش علی ستوده و خواندهاش سرور زنها شنـیـدهام که عـبای رسول شد کـفـنـش خـوشا بـه حـال مـقـام و جـلالِ او امـا دوباره حرف کفن گشت، چشم من خون شد و رفت تا دم گـودال، عـصر عـاشورا همینکه ضربه زدند و سرش جدا کردند کـفـن که نه، بـرایش حـصیـر آوردنـد |